پاسخ من به نظرخواهی "گوشزد"
گفتم حالا که مجلس خودمانی است، در بارهی اين نظرخواهی من هم چيزکی قلمی کنم، با کمی سيرداغ-پيازداغ اضافه:
اوّل- اگر جنگی دربگيرد -که اميدوارم نگيرد- خيالتان تخت که کسی از خارج از کشور، به جبهههای حق عليه باطل نخواهد پيوست. آنهايی که اعتقادی به حفظ اين نظام ندارند که تکليفشان از اوّل مشخص است، آنها که دارند و میگويند یا پنهاناش میکنند امّا، تکليفشان به مراتب مشخصتر است: وقتی طرف در وضعيتی که خبری نيست، فلنگ را بسته و حاضر نيست در سيستم حکومتی مورد قبول و دلخواهش زندگی کند، جنگ که بشود، اگر کلاهش هم بيافتد آنطرفها آفتابی نخواهد شد!
پ.ن: يکی از ثمرات گرانقدر انقلاب اسلامی، ريشهکنکردن نسل آرمانخواهی در ايران بود. طرفه اينکه در آن خاک و در ميان آن خون و تبار، اگر يک فقره آدم آرمانخواه مثل چریکها و امثال جزنی، احمدزاده، پویان... و گلسرخی پيدا کرديد، بياوريد جايزهی نقدی دريافت کنيد! هر کس هم که خودش را در آن خط نشان میدهد، دارد وانمود میکند و فقط شعار میدهد... و خلاصه دستی از دور بر آتش دارد. شما باور نکنيد!
دوّم- اگر کسی يکوقت خوابنما شد و همينجوری هوس کرد پوتين پا کند و بزند به جادهی تفنگبازی... و مشقاسموار سوار قاطرش بشود برود جنگ ممسنی ، خيالاش تخت که خيلی زود سرخورده خواهد شد. دليلاش روشن است: اصلاً سرباز آمريکايیای به آن خاک پا نخواهد گذاشت و اصولاً جبههای وجود نخواهد داشت که کسی بخواهد به صفوف آن بپيوندد. آمریکا از آنجا که میداند نجس است و نبايد پایش را روی خاک مقدس اسلامیمان بگذارد، دو تا ناوش را پارک میکند در اقيانوس هند و از همانجا شروع میکند به روبوسی با تأسيسات نظامی حضرات.
پ.ن: توصیهام اين است که دوستان اگر امکاناش را دارند، گاهی نگاهی به کانال ميليتاری آمریکا (Military Channel) بياندازند. خيلی آموزنده است به جان شما! تصور کلاسیک آدم از رو-در-رويی جنگی را بهدقيقهای کنفيکون (با لهجهی فصيح قزوينی: کونفيهکون!) میکند.
در آخر و کمی جدّیتر: عامل تحريک آمریکا چيزی نیست جز فنآوری اتمی جمهوری اسلامی. اگر ماشين جنگی عمو سام بهکار بيافتد، تا همهجا را شخم نزند نمیايستد. کاری اگر میخواهيم بکنيم، الان موقعاش است... که فردا قطعاً دير است.
۵ نظر:
برای پست آخر که نظرخواهی ندارد: مجيد عزيز سلام. من که هميشه از نوشته های شما استفاده میکنم چه سياسی بنويسی چه غير. ولی انقدر وبلاگ خوشبختانه زياد شده که فرصت کامنت گذاشتن باقی نمیماند. :) خواستم بگم که وبلاگ مجيد زهری يکی از چند وبلاگیست که حتما هرروز بهش سر میزنم حتا اگر کامنت نگذارم. شاد باشی و هميشه بنويسی!
با این پست ( به ویژه بند اولش) کاملاً موافقم
کامنت دانی پست پایینی رو بستی. خواستم بگم این پدرخوانده وبلاگستان(!) همه این مسخره بازیا رو درمیاره که اسمش رو بیارن و بهش لینک بدن و تو متاسفانه هر دو لطف رو بهش می کنی
جناب زهری انگار دارن این حق مسلم را به جای آن آرمانی که دیگه نداریم می کنند تو کله مان راستی.
مطلب ( دیپلماسی در نانوایی شاطر عباس) را گذاشتم.
انسانهای شجاع برای من بسیار قابل احترام هستند ولی خیلی خیلی مفیدتره که از این شجاعت برای جلوگیری از جنگ استفاده کنند. مثلا تحصن توی خیابون فلسطین جلوی بیت رهبری یا اقلا جلوی مجلس برای پذیرفتن تعلیق. مطمئنا هزینه شخصیش خیلی خیلی از جنگ کمتره ولی خوب به هر حال نقده و مثل شهادت و جانفشانیهای آتی در راه وطن نسیه نیست. ما که از جنگ میترسیم ولی اونایی که شجاعتش رو دارن بسم الله!
ارسال یک نظر