گرم سلام
کرد و گفت اسمش نادر است و با زنش مشکل دارد! با گفتن همین یک جمله، من را به
اعماق زندگی خصوصیاش پرتاب کرد.
*شاید بهترین ترجمه برای "دراماکویین" آیینهی دق باشد یا کسی که دنبال گوش و سنگ صبور میگردد تا از زمین و زمان شکایت کند و چیزی در این مایهها.
- "بیست سال در امارات مهندسی میکردم ولی ناکس ها حقم را خوردند. رو همین
حساب مجبور شدم بیام اینجا! خلاصه این چیزی که الان میبینی من نیستم!"
- "خیر قربان، اصلاً قصد قضاوت نداشتم!"
- "اینجا آقا کشور زنهاست. من و شما ول معطلیم! باور میکنی من روی مبل میخوابم؟"
- "چرا آخه؟"
- "زنم اون یکی اتاق خواب را داده به پسر لندهورم که هر چی پول پاش ریختم درس
نخوند. رو تخت خودشم راهم نمیده. مثل خر کار میکنم میریزم تو شیکم این دو تا آدم
بیکاره، آخر سرم باید رو مبل بخوابم؛ انصافاً سزاواره؟"
- "ولی…"
- "برادرش اینا میخواستن بیان بازدید، با این دستتنگی منو فرستاد گوشت تازه
گوسفند بخرم. خورشت طوری پر گوشت بود که باید اون وسط دنبال لوبیا میگشتی! شب هم
شستن ظرفها افتاد گردن من…"
- "خب اینطور که نمیشه زندگی کرد؟"
- "منم همینو میگم! تو این 53 سال که از عمرم میره، سی سالش را جون کندهام
تا یک چیزی واسهی خودم درست کنم که مثلاً دلم بهش خود باشه، ولی حالا افتادم به
حمالی تو این فروشگاه و شدم بردهی دو تا موجود به درد نخور. راستی یادم رفت بهت بگم!"
- "چی رو؟"
- "یک دوستی داره این زن من که بدجور روش نفوذ داره. مدتها رفت تو جلدش که
اینم آخه شد شوهر که تو داری، تا اینکه بالاخره زنم را هوایی کرد که طلاقش را از من بگیره."
- "متوجه منظورت نمیشم؟"
- "آره، الان یکسالی میشه که طلاق گرفتیم."
- "طلاق گرفتین، بازم دارید با هم زندگی می کنین؟"
- "آره دیگه، اینم از شرایط زن سالاری این کشوره که به آدم تحمیل میشه!"
همینطور
که داشتم در گیجی گفتههای نادر پرسه میزدم تا یکجوری توی ذهنم معنیاش کنم، یک زوج
میانسال ایرانی نزدیک شدند و نادر بلافاصله رفت به سمتشان و گرم سلام کرد. چند
لحظهای آنجا ایستادم و بعد که دیدم سرش حسابی گرم آنهاست خداحافظی کردم، اما انگار صدایم را اصلاً نشنید...
*شاید بهترین ترجمه برای "دراماکویین" آیینهی دق باشد یا کسی که دنبال گوش و سنگ صبور میگردد تا از زمین و زمان شکایت کند و چیزی در این مایهها.
پ ن: این داستانک از مجموعهی "تصویرها" است که تا الان شمارهشان از بیست هم گذشته است. این داستانکها در پیرامون ارتباط -یا بهتر است گفت تقابل- مهاجر ایرانی اغلب جدید است با تورنتو. نه همه، اما بعضی.