روی عکس کلیک کنید و بعدشم خودتان قضاوت:)
البته با هوش سرشاری که در رئیس جمهور مردمیمان سراغ داریم، بعید است پیام دخترک را گرفته باشد!
دوشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۸
جمعه، تیر ۰۵، ۱۳۸۸
مرگ مایکل جکسون و مسئلهی امروز ایران
کمتر حادثهای چون مرگ ناگهانی مایکل جکسون میتوانست رویدادهای امروز ایران را در سایه بیاندازد. در چشم خبرگزاریهای جهان، موضوع قیام در خیابانهای ایران، از صدر خبر به حاشیه پرتاب شد... که ماندن در حاشیه، سرنوشتی جز خاکخوردن ندارد. پوششدادن لحظهای قیام در ایران توسط رسانهها و کلاً خبررسانی، نقش عمدهای در تهییج و ادامهیافتن حرکت ایفا میکند.
در بارهی مایکل جکسون -هنرمند بینظیر و سلطان پاپ- حرف زیاد است که میشود همهجا دید، شنید و خواند. چیزی که من اما میخواهم بگویم این است که او شاید تلفشدهترین استعداد هنری آمریکا باشد که نه زندگی کرد، نه عاقبت خوشی داشت. روانش پایا!
در بارهی مایکل جکسون -هنرمند بینظیر و سلطان پاپ- حرف زیاد است که میشود همهجا دید، شنید و خواند. چیزی که من اما میخواهم بگویم این است که او شاید تلفشدهترین استعداد هنری آمریکا باشد که نه زندگی کرد، نه عاقبت خوشی داشت. روانش پایا!
پنجشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۸
رکسانا صابری در سی ان ان
امشب قرار است رکسانا صابری[1] در CNN ظاهر شود و در بارهی آنچه در مدت حبس بر او رفته سخن بگوید[+]. زمانش: ده شب به وقت شرق آمریکا.
امیدوارم لااقل اینیکی مثل آن تعداد فرصتطلبی از آب درنیاید[2] که بعد از مدت طولانی "چند ساعت" بهاصطلاح بازجویی، از "باکلاسی" و "خوشبرخوردی" برادران اطلاعات چهها که نگفتند!
توضیحات:
1- رکسانا صابری خبرنگار آمریکایی (اصلیت: از طرف پدر ایرانی و مادر ژاپنی، متولد آمریکا) است که بیش از دو سال در ایران زندگی کرد و عشقاش این بود که با ملاهای اصلاحطلب مثل خاتمی عکس یادگاری بگیرد و در تایید "حضور دموکراسی نوع شرقی" در ایران برای جهان استکبار گزارش بفرستد. خودمانیم: زبانبسته در آخر بدجوری بهای "عشقاش" را پرداخت کرد!
2- برای نمونه، فرناز سیفی (وبلاگ امشاسپندان) بود که بعد از ساعاتی "بازداشت" و بازجویی، در باب مهربانی و انسانیت برادران اطلاعاتی و فضای مطلوب "هتل اوین" مطلب نوشت، اما همین فرد، قضیهی بازداشتاش را پیراهن عثمان (بخوان کیس سیاسی) کرد و از آن طریق، از دولت هلند پناهندگی سیاسی گرفت! جداً که جایزهی نوبل فرصتطلبی هم برای اینیکی کم است...
امیدوارم لااقل اینیکی مثل آن تعداد فرصتطلبی از آب درنیاید[2] که بعد از مدت طولانی "چند ساعت" بهاصطلاح بازجویی، از "باکلاسی" و "خوشبرخوردی" برادران اطلاعات چهها که نگفتند!
توضیحات:
1- رکسانا صابری خبرنگار آمریکایی (اصلیت: از طرف پدر ایرانی و مادر ژاپنی، متولد آمریکا) است که بیش از دو سال در ایران زندگی کرد و عشقاش این بود که با ملاهای اصلاحطلب مثل خاتمی عکس یادگاری بگیرد و در تایید "حضور دموکراسی نوع شرقی" در ایران برای جهان استکبار گزارش بفرستد. خودمانیم: زبانبسته در آخر بدجوری بهای "عشقاش" را پرداخت کرد!
2- برای نمونه، فرناز سیفی (وبلاگ امشاسپندان) بود که بعد از ساعاتی "بازداشت" و بازجویی، در باب مهربانی و انسانیت برادران اطلاعاتی و فضای مطلوب "هتل اوین" مطلب نوشت، اما همین فرد، قضیهی بازداشتاش را پیراهن عثمان (بخوان کیس سیاسی) کرد و از آن طریق، از دولت هلند پناهندگی سیاسی گرفت! جداً که جایزهی نوبل فرصتطلبی هم برای اینیکی کم است...
یکشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۸
و این روزهای ایران ما...
در میان چند تحلیلی که از وقایع این روزها خواندهام، "جمعهگردی" اسماعیل نوریعلا را بیشتر واگوی واقعیت یافتم. توضیحی که از "سمت جریان موج" داده، بهنظرم تأملبرانگیز است.
جداً مایهی شرم است: در قرن بیستویک، در سال 2009، عدهای را که میخواهند نظر بدهند به خاک و خون بکشند! ما واقعاً در کجای این دنیا زندگی میکنیم؟ آنچه جمهوری اسلامی این روزها با مردم کرد، تفانداختن به چهرهی مدنیت بود و بس.
در کل، اینکه دقیقاً چه خواهد شد را نه من میدانم و نه تو؛ آرزویم اما این است که شر نکبت جمهوری اسلامی از صفحهی تاریخ کنده شود!
جداً مایهی شرم است: در قرن بیستویک، در سال 2009، عدهای را که میخواهند نظر بدهند به خاک و خون بکشند! ما واقعاً در کجای این دنیا زندگی میکنیم؟ آنچه جمهوری اسلامی این روزها با مردم کرد، تفانداختن به چهرهی مدنیت بود و بس.
در کل، اینکه دقیقاً چه خواهد شد را نه من میدانم و نه تو؛ آرزویم اما این است که شر نکبت جمهوری اسلامی از صفحهی تاریخ کنده شود!
اشتراک در:
پستها (Atom)