خيلی از اشتباهات ديگران را میشود بخشيد، امّا ناسپاسی را هرگز. آدم بیچشم-و-رو کسی است که فکر میکند ديگران ساخته شدهاند که فقط به حضرتش سرويس بدهند! آدم بیچشم-و-رو، از آنجايی که در قبال ديدن محبت از ديگران تف هم کف دستشان نمیاندازد، در یک کلام فردی است خائن؛ او به اعتماد دوستش خيانت میکند.
مثالی بزنم: کسی را در نظر بگيريد که در خانهی شما هميشه به رويش باز بوده. بارها به خانهات آمده. طوری رفتار کردهای که اصلاً احساس غريبی نکند، انگار از اعضای خانوادهی خودت است. کتاب خواسته؛ گفتهای اصلاً نيازی به درخواست نيست؛ مختار است هر کدام را که میخواهد بردارد. چيزی اگر خواسته گفتهای خودش برود از آشپزخانه بردارد تا احساس خودیبودن بکند. حتا اتاقخوابت را به او نشان دادهای؛ کمد لباسهايت را. خلاصه با او صادق و مهربان بودهای. اخموتخماش را تحمّل کردهای. از پرمدعايی و ادعاهای توخالیاش چشمپوشی کردهای. قضاوتهای سرسری و بلافاصلهاش را به گوش نگرفتهای. از او بارها رنجيدهای، امّا به روی خودت هيچ نياوردهای. حتا موقعی که داشته پشتنويس عکسهای خانوادگیات را میخوانده، زيرچشمی رد کردهای! به او شخصيت دادهای. از کارهایش اغراقآميز تعريف و تمجيد کردهای تا خودش را پيدا کند و پابگيرد. به خاطر کردههای او چندباری مورد انتقاد دوستانت قرار گرفتهای، امّا به انتقادشان کمترين توجهی نکردهای... آنوقت حساب کنيد همين آدم حتا نشانی خانهاش را از تو مخفی کند! هيچ از زندگی و محل کارش به تو نگويد. تنها هنرش "پنهانکاری" باشد؛ فقط از تو حرف بکشد و پروندهات را قطورتر کند. با پنهانکاریهای نابهجا، فقط دروغ تحويلت بدهد و شعورت را به ريشخند بگيرد. با تو در جايی شریک شده باشد، امّا در جای ديگر زير-زيرکی قاطر خودش را براند و به ريشت بخندد تا کمبود رياستطلبی و خودرأيیاش ارضا شود. حتا در آن مکان جسارت کرده، چند خطی هم خطاب به تو مسخرهگی کند! کسی که اينقدر راحت لگد بزند زير تمام سوابق و نانونمکی که خوردهايد و سلاموعلیکی که کردهايد و چرخ دوستی را بیملاحظه واژگون کند، چه اسمی دارد؟ عمل اين فرد آيا نامی جز "خيانت" میتواند داشته باشد؟
آدمی که از لحاظ اخلاقی ناراست است، همانطور که در موارد کوچک خیانت میکند، پا بدهد، از خيانتهای بزرگتر هم ابا نمیکند. او نه انس میگيرد، نه الفت میفهمد. او فقط پشتهی توقعهايش را روزبهروز بالاتر میبرد. چنين انسانی، در تنهايیاش، در دنيای بستهای که مملو از حقارتهایی است که خودش هم درست نمیشناسدشان، ناايستا دستوپا میزند. چنين فردی، هر چه باشد مسلماً "دوست" نيست.
امّا زندگی از اين بازیها زياد جلوی پای آدمی میگذارد. هر چيز در حدّی ارزش دارد و بايد به حد ظرفاش به آن اهميت داد. تجربه میگويد ياد اينتيپ افراد را بايد در پهنهی خاطره دفن کرد و بر وقتی که هدرشان رفته افسوس نخورد. تجربهاندوزی امّا بهايی دارد که بايد پرداخت، اگر جویای آنايم.