پذیرش شرایط با کنارآمدن با شرایط دو موضوع کاملاً مجزا و از جهاتی حتا متضاد هستند. پذیرفتن شرایط نگاهی در-جا-زن و قضاوقدری است که کنترل زندگی را خارج از اختیار انسان می بیند. در کنارش، انسانی که شرایط خود را می پذیرد خواه ناخواه باور دارد که لیاقتش همین شرایطی است که در آن زیست می کند. پذیرش شرایط، پشت کردن به پیشرفت است.
کنارآمدن با شرایط اما نشانه ی آگاهی از موقعیت، و از آن مهمتر خردمندی نهادینه در فرد است. در چنین حالتی، انسان شرایط خود را "موقتی" می داند؛ و تنها محلی برای گذر. چنین انسانی، قابلیت های خود را بر مبنای شرایط زیست-محیطی که در آن قرار دارد تعریف نمی کند. به جای تسلیم شدن به شرایط، راه همسازی با شرایط بر می گزیند و از آن در وقت مناسب گذر می کند و به شرایط بهتر پا می گذارد.
به راستی تعریف ما از خود چیست؟ آیا محیط ما را تعریف می کند یا ما محیط را؟ آیا زندگی ما را می سازد یا ما زندگی را؟ مرز اختیار و بی اختیاری در کجاست؟
انسان پویا مدام در حال "شدن" است. او به ایستایی در زندگی باور ندارد، از این روست که مدام در حال تکاپوست. او در مقابل ناملایمات سر تسلیم فرود نمی آورد و سختی ها او را نمی شکند. او تجربیات مفید خود را با دیگران -و نسل بعد از خود- به اشتراک می گذارد. در کنارش، از تجربیات دیگران نیز کماکان می آموزد. جریان زندگی او بی وقفه است، چه او خود در جریان است.
شرایط اگر ما را تسلیم کرد، آنجا دیگر انتهای کار است! اگر بر شرایط مسلط شدیم و مدیریتش کردیم، همچنان زنده ایم و در جریان.