در تورنتو یکسالی هست که گروهی راه افتاده به اسم "کانون کتابخوانی" (Toronto Book Club). کار این گروه، بحث و تفحص راجع به آثار تاریخ معاصر است. شکل کارشان اینطور است که هر جلسه -که در نخستین جمعه هر ماه (ساعت ۷ تا ۱۰) برگزار میشود- کتابی را میگذارند روی میز و تشریح میکنند. در آخر همان جلسه نیز کتاب ماه بعد معرفی میشود تا در این یکماه فرصت، اهالی مو را از ماستاش بیرون بکشند.
گفتنیست که این تشکیلات به هیچ سازمان و خط فکری و مشی تئوریک-عملی خاصی وابسته نیست و تا آنجا که من در این سه جلسه شرکتام دریافتهام، اصل "استقلال" را سفتوسخت در آغوش گرفته است.
من شخصا چندتن از گردانندگان کانون را از دور میشناسم. در بارهی کارنامهشان حکمی نمیدهم که نه لازم است، و نه اصولا شناخت کافی وجود دارد. آنچه به نظر من اما معرف این افراد و جلسهشان است، نحوهی اداره و برگزاری آن است که خود بهترین شاخص و معرف تواند بود. گذشته از استثناهایی -که هر جایی را با صحنهی پیکار سیاسی و تبلیغات حزبی اشتباه میگیرند و انگار جز از دریچهی تنگ تعلقات ایدئولوژیکشان روزنهی دیدی به پیرامون ندارند و صد البته اگر اینها در جلسات ما ایرانیان حضور نداشته باشند باید به ایرانیبودن خودمان شک کنیم (!)- قریببهاتفاق افراد میآیند تا با حضوری صلحآمیز و حاوی احترام و تحمل، از هم بیاموزند. در این جلسات، آنچه بیش از هر چیز تمرین میشود رواج "فرهنگ شنیدن" است؛ شنیدن و تحمل آرای دیگری، بدون ورمکردن رگهای گردن. اگر بر انصاف باشیم، این سیاق در میان ما ایرانیان سخت کمیاب و به گفتی حتا تابوشکنی است! شرکت روزافزون مشتاقان -طوری که گاه جا برای نشستن نمیماند- خود بهترین گواه موفقیت این جلسات است.
جمعه هشتم فوریه قرار است که چهاردهمین جلسهی کانون کتابخوانی برگزار شود. نه عضوشدن میخواهد و نه حق شرکت و عضویت. ورود برای عموم آزاد و حضور هر کس که علاقمند به کتاب و تاریخ معاصر است، به دیدهی منت گرفته میشود.
این هم نشانی جلسه:
Room 4
North York Civic Centre
در این جلسه قرار است کتاب دولت و جامعه در ایران: انقراض قاجار و استقرار پهلوی نوشتهی دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان به معرفی و بحث گذاشته شود. مسئولین جلسه این کار را به عهدهی من گذاشتهاند. در این جلسه بیشتر روی چهار فصل پایانی کتاب تمرکز خواهد شد. البته چون موضوع بحث کارنامهی بیستسالهی دوران رضاشاه است، از دیگر منابع و اسناد نیز کمک گرفته خواهد شد.
به هر رو، قصد من از این یادداشت معرفی این جلسات -در حد بضاعت خودم- بود که از چندی پیش تصمیماش را داشتم، اما بهخاطر گرفتاریهای جوراجور هی به تعویق میافتاد. اگر آمدید و خلاصه بد گذشت، خسارت وارده را بنویسید به حساب من!
۴ نظر:
arz shawad entezare shoma bijast.az mizbani chon rafigh hasan ke hanuz pas az salha masalan ruznamehnegari maghalatash por ast az eshtebahate dasturi ya az rafigh reza barahani ostade arar ke ...sherash ra hichkas hata khode adamash! nemifahmad che entezari dari? ke mehmanash ke bashad?osulan az chahe khala buye atr o anbar nemiayad.sar bar chahe bazmandegane hezbe tudeh koni chenin shavad
دوست محترم باور کنید بدون ناسزاگفتن هم میشود حرف زد!
نمی دانم ایرانی چرا از هم میهنان خود همیشه طلبکار است؟
و خودش را مدیون کسی نمی داند؟
یا دستمال به دست ثنا می گوید ویا دهانی را که با آن غذا می خورد، این قدر کثیف می کند؟
آقای زهری
این آفتابه دار مسجد شاه حق دارد. چون جز بوی محیط شغل شریفش چیزی به مشامش نرسیده است
لابد خیلی روزها جلوی مستراح منتظر بوی عطر بئذه است و نام مانده است
ارسال یک نظر