با تولد هر نشریه، گل از گل اهل و اصحاب مطبوعات میشکفد؛ "ایران ما" که متولد شد درست همین حال را داشتم. البته از قبلترش خبر شده بودم که در راه است و به همین لحاظ آگهیاش چندی زینتبخش صفحهام شده بود، اما این آگاهی باز از شادیام از گشایش آن هیچ نکاست. در این چند روز با خود در کش و قوس بودم که به بیژن صفسری -که خالق "ایران ما" است و نام دوست برازندهی اوست- برای قدم نورسیده چه پیشکش کنم که هم لایق دوستیمان باشد و هم برازندهی کار سترگی که او دست گرفته و به آن همت گمارده است؟ نتیجهی این درآویختگی ذهنی جز این نبود که در عالم کار قلمی آمیخته به دوستی، هیچ چیز جای نقدی سازنده را نتواند گرفت. پس خلاصه مینویسم که میدانم بیژن اینروزها سخت درگیر تروخشککردن طفل نوپای خود است.
بر پیشانی آگهی "ایران ما" این تبلیغ نقش بسته بود: «اولین روزنامهی اینترنتی داخل کشور». آنچه که مرا در اندیشه کرد، تضادی بود که در این عبارت نهفته بود. پرسش این بود و هست که مگر نشریهی اینترنتی، یعنی در عالم بیمرز سایبر اصولاً میتواند مرزی داشته باشد که دستاندرکاران "ایران ما" مدعی محصورکردناش در آن هستند؟ اگر دستاندرکاران "ایران ما" منظور خود را اینگونه توضیح میدادند که کلیهی دستاندرکاران و هیئت تحریریهی این نشریه ساکن ایران هستند خُب خودش حرفی بود، اما عبارت "اولین نشریهی اینترنتی داخل کشور" به نظرم ثقیل و غیر قابل هضم میآید. گذشته از آن، اینکه این دوستان چه اصراری دارند که در دنیای مجازی نیز تابع مرزهای جغرافیایی باشند و به این وسیله تولید فکری بخش بزرگی از جامعهی ایرانی، یعنی جامعهی برونمرزی را نادیده بگیرند خود پرسشیست لااقل برای من بیپاسخمانده. آیا اینگونه مشی، نوعی دهنکجی به پیشرفت تکنولوژیکی و واقعیت جهان بیمرز در اینترنت نیست؟ محدودیتهای کار مطبوعاتی درون ایران برای ما که اینسوی مرزهاییم موضوعی ناشناخته نیست، اما بهگمانم باز این توجیه مناسبی برای چنین صفبندی واضحی نمیتواند باشد.
پرسش من در عالم دوستی و هم کار حرفهای این است که اگر احیاناً مجید زهری مطلبی -در روشنفکری یا معرفی کتاب یا هرچه- برای "ایران ما" بفرستد، دوست او بیژن صفسری -به صرف اینکه مجید زهری در کانادا زندگی میکند- مانعی برای انتشار آن میبیند؟ دیگر اینکه آیا باور ما برداشتن سدهای تصنعی است یا افتادن به کار سدسازی؟ ... این نقد از آنرو نگاشته شد که مایهی خیر گردد و به بهسامانشدن و ارتقای "ایران ما" اگر نیانجامید لااقل کمک کند و صد البته، با این امید که مقبول بیژن افتد.
۷ نظر:
جناب زهری عزیز! شاید این نوشته که در زیر نام روزنامه آمده است نشان دهنده این مهم باشد که گردانندگان در ایران ساکنند و ناچار به رعایت خط قرمز های جمهوری اسلامی
سلام من هم خواستم دقیقا همین صحبت صادق را بکنم یا اینکه بهرحال مبدا را اشاره کرده اند. رادیو را هم که از دست دادم. بگردم کمی
اینکه در ایران کار قلم با محدودیتهایی جدی روبهروست اصلاً نیاز به تذکر ندارد؛ همهکس این را میداند و در این یادداشت نیز به آن اشاره شده: «محدودیتهای کار مطبوعاتی درون ایران برای ما که اینسوی مرزهاییم موضوعی ناشناخته نیست». ولی وقتی این جمله به صورت تبلیغ یک نشریه درمیآید موضوع کمی غیر طبیعی به نظر میآید.
سلام!
بنظر من آنچه فراتر از مرزهاي جغرافيايي پسوند و قيد داخل ايران را با مسما ميكند مرزهاي امنيتي آنست. مرزهايي كه در ايران با همان معناي ديگر جاها را ندارد.
نويسندهي روزنامهي اينترنتي در ايران از همان موقعيت روزنامهنگار خارجي برخوردار نيست. اينجا هنوز ارباب سعيد اماميها زندهاند.
آيا همين يك دليل براي با مسما بودن آن عبارت كافي نيست؟
از توجهتان ممنونم.
اینطور که بهنظرم میرسد، اختلاف ما بر سر نوع نگاه ما به موضوع است و الا هیچیک در امنیتیبودن فضای مطبوعاتی در ایران اختلافی نداریم. صادق و سعید و سینا موضوع را با نگاهی سیاسی میبینند (و در جای خود درست هم هست)، اما رویکرد نوشتهی من به ساختار "نشریهی اینترنتی" و در واقع پدیدارشناسانه است. حرف من این است که اصولاً نشریهای اینترنتی نمیتواند از لحاظ محتوایی و ساختاری "مرز" داشته باشد و آوردن چنین عبارتی در تبلیغ، هدفی دیگر را دنبال میکند.
در حاشیه: یکی از ایرادهای بعضی از ما مردم این است که در انتخاب درست واژگان بیدقتایم. مثلاً به این جملهی سینا دقت کنید: «نويسندهي روزنامهي اينترنتي در ايران از همان موقعيت روزنامهنگار خارجي برخوردار نيست».
من یکی از باورمندان این تئوری "نوتاریخیگری" هستم که "زبان، ریشهای عمیق در تفکر دارد و اصولاً بایستی علت نوع بیان را در نوع تفکر جست". بر این اصل، آیا وقتی سینا میگوید «روزنامهنگاران ایرانی و خارجی(!)»، این نشانهای از سنگرگرفتن و صفبندی ذهنی او بین ایرانیان داخل کشور و خارج کشور نیست؟
البته همونطور که می دونید روزنامه ی اینترنتی "روز" توسط روزنامه نگارانی که خارج کشور زندگی میکنن اداره میشه..شاید حساسیت ها به خاطر اون بوده
البته آمدم که در مورد نگاه روز و واژه چاپ چیزی بگویم که ظاهرا باید کمی مطلب دیروزم را تکمیل کنم. اول درباب ایران ما یک نکته دیگر هم که اشاره نکردم، فضای تبلیغاتی داخل کشور یا شاید همه جا بدین شکل باشد که اغلب مایلیم از عنوان اولین یا کامل ترین یا ... سایر در تبلیغمان استفاده کنیم. بعنوان یک دست اندرکار تبلیغات بارها وبارها دیده ام دوستانی که مدتها زمان صرف میکنند بدانند آیا در صورت استفاده ازاین واژه در تبلیغشان، متعرض پیدا نمیکنند. آیا انحصار مثلا فلان نمایندگی یا عرضه کننده مثلا در گیلان مربوط به خودشان است و حتی خیلی از سفارش دهندگانم با آگاهی از اینکه اولی نیستند باز تاکید بر استفاده از این تیتر در کارشان دارند. حال با توجه به نکته قبلی و این نکته، گمان کنم استفاده از این تیتر در آگهی ایران ما خیلی عادی باشد. چون هم اولین است اینطور که میبینم و هم علت قبلی. بهرحال در این روزنامه، تجاوز از خطوط قرمز و یا مخالف بودن شدید با اهداف گردانندگانش، علتی برای عدم حضور دوستان خارج از کشور در این حرکت، گمان کنم باشد. و اما در مورد واژه چاپ هم معتقدم اصلا نباید موردی داشته باشد چون این کلمه دقیقا مترادف انتشار و ماشین کردن نیز میباشد و ما در وب هم درحال انتشار هستیم.اما به شخصه خود کلمه انتشار را بیشتر میپسندم ولی گاهی اوقات هم استفاده از واژه چاپ اجتناب ناپذیر مینماید. موفق باشید
ارسال یک نظر