نمیدانم برای شما هم پيش آمده يا نه: وقتی بچهايم، چيزکی مینويسيم با اين پندار که "شاهکاری خلق کردهايم" و هيجانزده به اين و آن نشانش میدهيم، امّا وقتی صاحبنظری ضعفهای نوشته را گوشزدمان میکند، به خود میآييم و سالها بعد که باز میخوانيماش، خود بر سادهانگاری گذشتهمان پوزخندی میزنيم. مرحلهی نخست رسم بچگیست و درک متعاقبش نتيجهی رشد. شوربختانه امّا همگان اين مسير طبيعی را طی نمیکنند و گاهی از اشتباه گذشته پند نمیگيرند که هيچ، بر ذوقزدگیشان نيز افزون میشود! نقدوارهی "روياهای آريايی روشنفکر ايرانی"[1] بهقلم خانم آزاده سپهری و بازنشر آن -پس از قريب به هفت سال در خبرنامهی گويا- گواه اين واقعيّت و نشانگر دوّمين گروه از افراد است.
برآن نيستم تا خطاهای جستار ايشان را برشمرده به سنجش بگيرم، چه دکتر علی ميرفطروس طی مقالهی "بی پروائی در نقد تاريخ"[2] خود پاسخی درخور بدان دادهاند؛ غرض از اشاره به "شاهکار" خانم سپهری امّا، استمرار مقبوليت هتّاکی به فرهيختگان و اساتيد فرهنگ و ادب (در اين مورد ويژه، زندهنامان دکتر عبدالحسين زرّينکوب، صادق هدايت، علی اکبر سعيدی سيرجانی و نيز وجدان بيدار دوران دکتر علی ميرفطروس) و توهين به ارزشهای ملّی در بين اهل قلم ايران است. لازم به تکرار و تذکر است: اگر دلسوختهای مثلاً در رثای فلان چهرهی روشنگر يا به قصد نورتاباندن بر بهمان کورچالهی تاريخی دست به قلم میبُرد، به همان سادگی که فحشنامهی خانم سپهری را منتشر کردند، مورد توجه قرارش نمیدادند، چه هنوز که هنوز است، ناسزاگويی به فرهنگ و تاريخ و هويّت ملّیمان، نشان از خوشدرخشيدن است و بسياریمان را ارضا میکند! کوتاه سخن اينکه ما، اگر خود پاسدار ارزشهای ملّیمان نباشيم، بیترديد بيرونيان را نه علاقهای، که اگر بخواهند نيز يارای چنين کاری نتواند بود.
پانوشت:
1- "روياهای آريائی روشنفکر ايرانی" برای نخستينبار در شماره 13 نشريهی قاصدک (کلن آلمان) در 1997 منتشر شده بود.
2- ميرفطروس، علی. "بیپروائی در نقد تاريخ"، برگرفته از مجموعهی هفت گفتار. فرانسه-کانادا: نشر فرهنگ، 2001، صص 39 - 51.
» برای آگاهی بيشتر از درونمايهی کتاب مستطاب حاجی بابای اصفهانی -که مورد استناد خانم آزاده سپهری قرار گرفته- و شخصيّت نويسندهاش جيمز موريه انگليسی:
1- مينوی، مجتبی. حاجی بابا و موريه در پانزده گفتار. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1346.
2- ناطق، هما. حاجی موريه و قصهء استعمار، از مجموعهی "از ماست که بر ماست". تهران: انتشارات آگاه، 1354، صص 93-142.