اينروزها هرکس که نقدی بر فساد اخلاقی آقای عطاالله مهاجرانی داشته باشد به او افترا میزنند که دارد از موضع جناح راست حمايت میکند! حتا نشريه نيمروز هم در تحليلش همين حرف را زده است. بعضی از تحليلگران ما چنان مسائل را میپيچانند که از درون اين گرهِ کور تفاوت "تجاوز به حريم خصوصی افراد" با "مسئوليّت اخلاقی همين افراد در قبال جامعه" را نشود تميز داد! موضوع اصلی اين نيست که جناح راست از فساد اخلاقی آقای مهاجرانی بهعنوان حربهی سياسی استفاده میکند يا اينکه خودِ منتقد هم از سلامت اخلاقی چندانی برخوردار نيست، بلکه مسئلهی اساسی اين است که بهراستی "فسادِ اخلاقی"يی در شخص آقای مهاجرانی وجود داشته و قاعدتآ قابل نقد هم هست. وقتی کسی میخواهد بهعنوان کانديدای سکانداری سياسی کشوری ايفای نقش کند، اين شرط نخست است که از لحاظ اخلاقی لااقل فرد سالمی باشد. به قول منتقدی: «چگونه می توان از فردی که در خانه خویش توان رعایت حقوق نزدیکان خویش را ندارد... انتظار داشت که در فردا که به ریاست جمهوری می رسد حقوق مردم را پایمال نکند.»[+]
خلاصه کنم: آنان که قصد نشستن بر پُستهای کليدی سياسی، فرهنگی يا حتا اقتصادی جامعه را دارند، آنان که -در قالب مربّی- مدّعی تعليم اخلاقی جامعه هستند، ملزماند که پيشينهای پاکيزه داشته باشند.
پینوشت:
1- اساسآ چندهمسری، نشانهای واضح از بدويّت و فسادِ اخلاقی است.
2- دکتر عبدالکريم سروش نيز از اين قاعده مستثنا نتواند بود. هنگامی که منتقدين سابقهی ارتباط ايشان(احتمالآ صيغه) را با يکی از دانشجويان بسيار جوان خود، با وجود داشتن زن و پنج فرزند، درست در زمانی که حاجی آقا دباغ(اسم سابق و اصلی سروش) ميز و صندلیها را از دفتر وزارت فرهنگ برچيده، روی گليمی بر زمين اجلاس جلوس فرموده، به امر شرعی انقلاب فرهنگی و تصفيه اساتيد و دانشجويان مشغول بودند به پيش کشيدند، در واقع نقدشان بجا بود.