خواندن مقالات امثال مرتضا مردیها در ذهن من جرقهای میزند: جرقهی ظهور راست ليبرال در حوزهی روشنفکری ما. به باوری، بیش از آنکه محتوای مقالات او برایم ارزشمند باشد، "جنس" اين مقالات است که مهم است. موضوع اين نيست که ما در فضای روشنفکریمان راست ليبرال نداشتهایم که تازه بخواهد پا بگيرد؛ حرف اين است که اين خط فکری، درون ايران تريبونی نداشته که بخواهد عرض اندام کند، به گفتمانهای همهگیر دامن بزند و خود را تکثير کند.
در پرانتز -بی مجامله- اضافه کنم که سطح کارهای مردیها آنطور دندانگير نيست که بخواهد توجه مضاعف برانگيزد و بيشتر به ژورناليسم انتقادی پهلو میزند تا تحليلهایی ژرف با راهِ حلهايی سازنده درونشان.
من این اعتقاد را قبلاً نيز مطرح کردهام که چپ ايرانی از همان ابتدا گوژ بهدنيا آمد و با همين رويه که در پيش دارد، تا به آخر نيز ناقصالخلقه باقی خواهد ماند. به واقع، در ساز و کار امروز جهان ثابت شده که چپ کارش (رسالتاش) بیشتر چوبگذاشتن لای چرخ سير حرکت جهان مدرن است و در کارنامهی امروزیاش چندان از سازندگی خبری نيست. در کنارش، خوب که بنگری میبينی چپ از نوع ايرانیاش که ديگر نوبر است؛ هم از لحاظ تاريخی و بنيان انديشه واپسمانده است (هنوز از کارهای مارکس، لنين و امثالهم مايه میگیرد)، هم شعارهای از رده خارجی دارد که واپسماندهترين نيروهای فکری نيز از آنها برگذشتهاند (طرفداری از فلسطينیها و دشمنی کور با اسرائيل مثلاً، آمريکاستيزی مزمن و ...) و هم از لحاظ توانايی همزيستی با جهان نو در مضيقهی جدّی است. من قصد چالشکردن با تفکر چپ را ندارم و هنوز نيز معتقدم که حضور چپ در يک جامعه میتواند سازنده باشد (از فساد و تکصدايی جلوگيری کند)؛ تمام حرفم امّا اين است: ورود انديشهی ليبرال به حوزهی اندیشهی ما -بهويژه به حوزهی انديشهی سياسی- بسی کارساز و فرخنده است و بايستی به آن سوخت رساند و تقويتاش کرد. همين!
۶ نظر:
جالب تر اینکه چپ بودن در ایران آب خوردن است یعنی دستورالعملی بسیار ساده ای دارد که خودت هم میدونی!
سلام مجید عزیز
احوالت چطوره؟این مقالات را که من نخواندم بنابرین نظری هم نمی توانم بدهم. اما شعر در حاشیه خواندنی بود.
چپ سنتی ایران چنین است که می گوئید. اما به هرحال نیروهای چپ دمکرات و لائیک نیز هستند که نه با اسرائیل عنادی دارند نه دربست از فلسطین دفاع می کنند. ریشه گرفتن اندیشه لیبرال را در ایران باید به فال نیک گرفت. هرچند که من بیشتر در پس آن گاه آن ردپای عرفانی را می بینم. اما هستند لیبرال منش های جدی در ایران که صاحب نظر هستند. چپ ایران هم در بخش گسترده خود خانه تکانی کرده است.
آقای زهـری کـم لطفـی نـکنـید دیـگه، راسـت لیـبرال تـازه ظـهور نـکرده، چـنـد سـالی هـست کـه مـتولـد شـده !! فـقط سـراغـش رو کـسی تابـحال نگـرفـته بـود..ـ
سلام.در اسپانيا هم٫چپ روز بروز آرای کمتری دارد٫هرسال هم يکبار از درونشان حزب و انشعاب ديگری زاييده ميشود٫اما چون اصل همان هست که اشاره کرديد٫بجز چهار نفر دور و بری ها٫کسی را جلب نميکند.
توکای عزيز!
اگر از لحاظ "افراد" حساب کنيم، چپ ايران انسان فرهيخته و باسواد فراوان دارد؛ منظور من در اين يادداشت کوچک افراد نيست؛ "انديشه و پايهی فکری چپ ايرانی" است.
ارسال یک نظر