من نظرگاهم را در اين گفتوگوی وبلاگی -در حد لزوم- پروردهام که هنوز هم بر آن پای میفشرم:
همانگونه که در یادداشتهایی چند، باورم را خاطرنشان کردهام، ماهیت فردگرایانهی وبلاگها –و نیز تعداد کثیر آنها- باعث میشود که عملاً ارزشگذاری دقیق در این حوزه ناممکن شود. به همین خاطر، برپایی مسابقات وبلاگنویسی نمیتواند آنطور که باید و شاید همهجانبه و فراگیر صورت گیرد. مشکل دیگری که پیش میآید "تقسیمبندی" و "الگوسازی" برای وبلاگشهر است که با انتخاب وبلاگهای برتر عملاً چنین اتفاقی خواهد افتاد. این نیز به سود فضای باز، رنگارنگ و نسبتاً عادلانهی وبلاگشهر نیست. اصولاً زيبایی جامعهی وبلاگها در چندرنگی، بیمرکزی و گوناگونی مضمونی و محتوایی آن است. هرچند چنین مسابقاتی میتواند مشوّق تعدادی از وبلاگنویسان شود، اما تردیدی نیست که به یأس تعداد بیشتری از وبلاگنویسان خواهد انجامید. این مسابقات از سوی هر نهادی که انجام شود همین ایرادها را –البته به درجات مختلف- به دنبال خواهد داشت. مثلاً مسابقهی "بهترین وبلاگ مدافع آزادی بیان" که از سوی خبرنگاران بدون مرز انجام شد نیز حتا از این قاعده مستثنا نبود که البته با هوشمندی وبلاگهای منتخب، کلاف مسابقه از دست مجریاناش خارج شد و به دست خود اهالی وبلاگشهر افتاد. کاری که بچههای منتخب کردند این بود که آرای خود را به صلاحدید خودشان به مجتبا سمیعنژاد –وبلاگنویس دربند- اهدا کردند و این کار باعث شد که هم نام مجتبا بیشتر بر سر زبانها بیافتد و مطرح شود و هم، خط مسابقه هر چه که بود (مثبت یا منفی) به آن سمتی هدایت شود که به نفع توسعهی وبلاگشهر، آزادی بیان و حقوق انسانی در آن است. من به هوشمندی و شرافت این دوستان آفرین میگویم و اتفاقاً همين همدلیها و همکاریهاست که به "عقل جمعی" در جامعهی ما شکل میدهد. ما در وهلهی اول، باید به توسعهی وبلاگشهر –از لحاظ کیفی و کمی- و جاافتادن همهجانبهی این پدیده نظر داشته باشیم، زیرا این توسعه مساوی است با پاگیری و گسترش آزادی بیان که حقیست بنیادی از حقوق انسان و نيز توسعهی فرهنگی و زبانی ما...امّا آنچه لازم است اضافه کرد اين است که اصولاً ما نياز چندانی نداريم که خارجيان در حوزهی وبلاگ فارسی برایمان گزينش کنند و خوب و بد را نشانمان بدهند. اگر تاريخ باستان و ادبيات ما به تلاش غربيان معرفی شد، امّا وبلاگ حوزهای است که ما خود به حدّ کفايت در آن تجربه و نيز صاحبنظر داريم.
نخستين پرسش -که خود پرسشی کافیست- اين است که غربيان چگونه میخواهند وبلاگهای فارسی را بخوانند که بتوانند بعد ارزيابیشان کنند؟ مهمتر اينکه درونمايه و علل وجودی و پاگيری وبلاگ فارسی با وبلاگهای ديگر زبانها بهغايت متفاوت است و کارکرد آن نيز. همين امر باعث میشود که انسان غربی نتواند به درک درستی از جامعهی وبلاگهای فارسی برسد. بنابراين استدلالها، غربيان اصولاً صلاحيت چنين کاری را ندارند و "خطّدهی" آنان به ما از اساس زير سئوال است.
خلاصه اين که بهراهانداختن مسابقات وبلاگی کاری از پايه عبث است.
پینوشت:
برداشت نشود که من با منتخبين اين مسابقه مشکل دارم که ابداً چنين نيست؛ اختلاف من نه با منتخبين يا نحوهی برگزاری مسابقه، که در واقع با اساس اينگونه مسابقات است.
۱۵ نظر:
اختيار دارين آقاي زهري ، يكي از اين آقايان هيئت داوري ، حسين درخشان بوده است و ايشان اگر چه خارجي نيستند ولي خوب بلدند خودشان را چه جوري و چگونه به خارجيان بچسبانند
تازه يادتان نرود كه ما هر چي ميكشيم از دست همين خارجيان مكشيم و چند صد سال است كه گربيان ما را گرفته اند و ول نميكنند
چون هميشه پي نوشت زيبايت در باب اين مطلب زبان هر نقادي را ميبنند و به اجازه نميدهد كه از مطلب سوء تعبير داشته باشد
پاينده باشي
سلام
تحليل شما از اوضاع فرانسه بهترين چيزي بود كه خوانده ام
...به وبلاگ شما لينك دادم
خواستيد يه سر بزنيد
بلاگ نیوز به این مطلب شما لینک داد
سلام مجید عزیز
بسیار دقیق و به جا نوشتی
اگر امروز مجال نوشتن مستقل نیافتم باز میگردم همینجا
پاینده باشی
اون پاراگراف آخر خیلی خیلی خوبه! جانا سخن از زبان ما می گویی. منتها هیچکی نمیتونه ای نسخن رو از زبان ما انقد خوب بیان کنه!
به غربتگاه دیگری هم سری بزنید...
آقای زهری و سایر دوستان عزیز... فاجعه ای به مراتب فاجعه تر از بحران هسته ای برای زجرکش کردن دانش و دانشگاه و بازگشت به عصر حجر در کشور اتفاق افتاد: سر انجام با انتصاب يک روحانی به رياست دانشگاه تهران، شبيخون حوزه برای فتح دانشگاه پيروز شد. شبيخونی که يک ربع قرن پيش با شعار مکارانه وحدت حوزه و دانشگاه طراحی شده بود! هدف ،متد، و محصول دانشگاه کاملا با آن چه در حوزه می گذرد، فرق دارد. بنابرين هيچ روحانی صلاحيت رياست بر هيچ دانشگاهی را ندارد گر چه از خوبی و پاکی از امام جعفر صادق هم جلو زده باشد و يا چند سالی در دانشگاه درس داده باشد. اين فاجعه دردناک زجر کش کردن دانشگاه را به دانشگاهيان ايران، پويندگان راه رهايی بشر، و جهان متمدن تسيلت می گويم. رئيس جمهور روانی آری، رئيس دانشگاه روحانی نه!!
آدم حسابی و جنم دار از موضعگیریش در قبال اینجور مسایل مشخص میشه. کارتون درسته مجیدخان!1
سلام.اين نوع مسابقات٫در ست مانند مسابقه زيبايی است٫ميتوانند بين شرکت کننده ها٫کسی را با ذوق هييت ژوری انتخاب کنند٫ولی همه زيبارويان جهان٫در اين گونه مسابقات نميتوانند شرکت کنند.و در مورد اينکه خارجی ها بهترين را برای ما انتخاب ميکنند هم بايد به همين ديد نگاه کرد٫يعنی مانند انتخاب ملکه زيبايی که هيچ منظور و باری ندارد مگر سرگرمی و جلب مشتری و تجارت٫که خوب ضرری هم ندارد.خوش باشند
فرزاد، یار دلبند!
من از هيئت داوران و کلاً از جزئيات برگزاری اين مسابقه آگاهی نداشتم، و الا شايد اين یادداشت طور ديگری نوشته میشد!
در کل، این مسابقه و نظاير آن را به دو دليل عمده قابل اعتنا نمیدانم: يکی اينکه اساساً بهراهانداختن مسابقه برای برگزيدن وبلاگ برتر را نشدنی، نادرست و بیهوده میدانم و نيز، برگزاری اين مسابقات توسط خارجیها را تنها روشی برای کنترل و تسلط فرهنگی بر ما میدانم. اگر مردم ما واقعاً صلاحيت ادارهی خود و ارزشگذاری بر کارهای خود را ندارند، خُب میتوانند به اينگونه جوايز گردن گذارند.
پ.ن: به نظرم توضيح پارسا صائبی مسئله را روشن میکند.
خودت هم میدونی که همیشه خواننده مطالبت هستم .از محبتت ممنونم...مرسی که راه ارتباط دوباره را باز کردی و مطمئن باش که من هم همیشه به فکر اینکار بودم؛ تو لطف کردی و پیشقدم شدی .بازم ممنون.
قربانت نی لبک
آقای زِهری:
به نظر من هم برگزاری مسابقه نوعی خط کشی و چارچوب سازی است. و اساسا جهان وبلاگ جهان گریز از مرکز است. یک نوت انتروپی است. در حالی که برگزاری مسابقه درست عکس آن، و نوعی مرکزگرایی است.
گرچه به نظر من بررسی و واکاوی در باب موضوع شکل گیری ساختار هرمی در پدیده ی مرکزگریزی مانند وبلاگ بسیار جذاب و دل انگیز است. به نظر من گرایشی به مارک سازی در جهان وبلاگ وجود دارد. گویی روند رشد جهان وبلاگ بر منوال همان گذار جامعه است. یعنی از جهان بی سَر به جهان متمرکز.
در ضمن من به شما یک تشکر بدهکار هستم. که به این طریق جبران می کنم.
توکا جان!
کار دقيق و پژوهشی در بارهی علل پاگيری وبلاگ فارسی بسيار لازم است. با شما همعقيدهام. به نظرم اين بازیهای فانتزی -مثل جايزهدادن به وبلاگ برتر و از اين قضایا- نه سدّی است در اين راه و نه در حکم تشويق است. منظور، حوزهی برخورد جدّی و علمی با وبلاگ، حوزهای جدا از اين قضا و در عين حال بسيار گسترده است که لازم است اهل نظر وبلاگشهر در آن بکوشند. در اين راه، تحت تاثیر تبعات جنجالسازیها -مثل همين مسابقات- نيز نباید بود و بايد کار را روی اصول و نگاه تحليل-استدلالی کرد.
موفق باشید.
اقا مجید خارجیا نمیتونن خودشون انتخاب کنن ولی میتونن یه پولی بزارن کف دست یکی براشون انتخاب کنه.
نکته مهم اینه که این مسابقه چه نفعی به خارجیا میرسونه؟
خوب...حرف شما هم منطقیه ولی بازم به نظر من بودن همچین برنامه هایی از نبودنش بهتره
ارسال یک نظر