روز زن که جهانیاش هشت مارس باشد، در اساس ارزشمند است، ولی مثل هر حرکت انسانی و سیاسی دیگر -اینروزها- یقهاش در دست تفسیر تفسیرگران گیر است. پای تفسیر آنجا به میان میآید که بحث "ارزش مقام زن" آغاز میشود. مظاهر عقبماندگی مذهبی که خوب میدانند متاعشان دیگر خریداری ندارد و احکامشان حتا بچههای مدرسهای را نیز به اجرا وانمیدارد، به تاکتیک همرنگِ جماعت شدن روی آورده، در پشت سنگری پناه گرفتهاند که کمترین ارادتی به سنگربان آن ندارند. اینروزها که به اطراف چشم بیاندازی، با شگفتی میبینی زنستیزترین افراد نیز شدهاند پرچمدار مبارزه برای حقوق زنان! اینها با رخنه به درون جنبشی که آرمان آن "احقاق حقوق زنان"* است، با پیچاندن تعرفه به این روشنی و خوانایی، در پی مسخ محتوی و نابودی بنیاد آن هستند.
مسئله واضح است: ادیان -در مجموعهی خود- زنان را موجودی دستِ دوّم و برای مصرف مرد معرفی میکنند. در این مورد بخصوص، فرقی بین ادیان و مذاهب نیست. انسان ایماندار و دینمحور نیز وظیفهی الهی دارد از دین خود تبعیت کند. زن دیندار -اگر مومن واقعی باشد- بایستی بپذیرد موجودی در مالکیت مرد است. مرد مومن نیز اعتقاد راسخ دارد زنش موجودی اوست. در ضلع دیگر، بنیادگرایان در گونههای مختلف و کانسرواتیوها، زن را نه چون انسانی مستقل، بل در مقام مادر و یا همسری بردبار میستایند، البته اگر به وظایف مادرانه و همسرانهی خود بهدقت عمل کند! چپیهای جوراجور نیز -با جدالی که با تمام مظاهر زیباییشناختی، عاطفی و معنوی دارند- با چشمبستن بر واقعیتهای بیولوژیک و روانی انسان، زن را به ماشینی تهی از احساس بدل میکنند؛ البته مرد را هم. آنان چون درک درستی از انسان ندارند، با مشتی شعار به اسم "انسانگرایی" که ربطی به واقعیت وجودی انسان ندارد، دولت و قدرت حاکم را در مقام مالک انسان مینشانند، نه خدمتگزار او. از اینروست که به دشمنی با بنیاد خانواده -که پناهگاه طبیعی انسان و پادزهر تنهایی اوست- برخاستهاند.
من میگویم اگر سخن از برابری میگوییم، منظور این باید باشد که انسانها در چشم قانون و از لحاظ استفاده از منابع طبیعی و امکانات مدنی برابر باشند. جنسیت طبیعت انسان است، نه شأن او. اینکه زن را به "مادر و همسر پارسا" تقلیل میدهند، با شعار آزادی از حجاب -که در بنیاد خود نماد سرافکندگی و ضدیت با آزادی زن است- دفاع میکنند یا با نگرش رادیکال فمینیستی، میخواهند ماهیچهها و پشمهای صورت زن را رشد دهند، ربطی به احقاق حقوق زنان و برابری ندارد. من فکر میکنم قبل از اینکه مجذوب شعارهای بعضی شویم، بهتر است اول در آنها دقت و اندیشه کنیم.
*من با آگاهی از عبارت "احقاق حقوق" در متن خود استفاده کردهام، برای اینکه عمیقاً معتقدم آنچه زنان در مبارزات انسانی خود بهدست میآورند، در واقع حقوقی است که در طول تاریخ از آنها گرفته شده است. بنابراین، نه تنها کسی لطفی در حق آنها نمیکند، بلکه برای مصادرهی سالیانهی این حقوق بایستی از زنان پوزش نیز خواست.
۲ نظر:
سلام...گاهی هیچ اتفاقی نمی افتد....گاهی روزها می گذرد.بدون اینکه آب ازآب تکان بخورد.پرده ای کناربرود یعنی عکسی بشود توی یک قاب عکس آن هم کهنه بزند....ودراین..این درآرامش لعنتی.چیزی جزحس جانکاه پوچی برایمان نمی ماند.گاهی هم زندگی مثل همیشه است ..باراما ما هستیم که فرق می زنیم..فرق داریم نه از وسط سرمان...که دلمان یک چیزخاص می خواهد.یک هیجان خاص یا حتی نه..یک رویایی مرده ..اگردوست داشتید برای ماکارهایتان رابفرستد...اگردوست داشتید مارا لینک کنید..با امید روزهای بهتر در آینده....
Dear friend,
As you know, since Stalin's time, there has been an attempt in introducing Nizami Ganjavi as a non-Iranian.
I wrote a response to this here:
http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/NizamiUSSRpoliticization.htm
I apologize for any typos ahead of time since the article is very long and I might fix the typos in the future.
Best Regards,
ارسال یک نظر