انسانی که میخواهد همه را داشته باشد، نمیتواند باور واقعیاش را بگوید؛ همهاش ملاحظهی این و آن را میکند. بعد، بهطور ناخواسته، سراغ موضوعات جدی نمیرود، چون این موضوعات حساسیتبرانگیز هستند. روند ملاحظه و تعارف در گفتار، بهسرعت به افکار آدمی سرایت میکند و از او فردی خنثا و دنبالهرو میسازد. چنین آدمی، نمیتواند مدعی داشتن فردیت و شناسنامهی مستقل باشد.
باید توجه کرد که هر عقیدهی جدیای، تعدادی را خوش نمیآید. عقیدهی جدی قدرت تغییردهی دارد و از این رو، باورهای عدهای را به چالش میکشد. کسی اگر طالب جدی اندیشیدن است، باید جدی گفتن را نیز با آن همراه کند که ایندو، دو پارهی جدانشدنی و مکمل هم هستند. این کار هزینهای نیز دارد که آن، دلخورکردن یا حتا از دست دادن بعضی از دوستان/اطرافیان است که علاقهای به تجدید نظر در افکارشان ندارند. در عوض، حسن این کار، ارتقای تفکر جمعی -که خود فرد نیز جزیی از آن است- و نیز یافتن دوستان جدیدی است که درک و معلوماتشان از پیرامون، گستردهتر از دوستان از دست رفتهی پیشین است. اینگونه انسان به مرحلهای رفیعتر در زندگی صعود میکند.
باید توجه کرد که هر عقیدهی جدیای، تعدادی را خوش نمیآید. عقیدهی جدی قدرت تغییردهی دارد و از این رو، باورهای عدهای را به چالش میکشد. کسی اگر طالب جدی اندیشیدن است، باید جدی گفتن را نیز با آن همراه کند که ایندو، دو پارهی جدانشدنی و مکمل هم هستند. این کار هزینهای نیز دارد که آن، دلخورکردن یا حتا از دست دادن بعضی از دوستان/اطرافیان است که علاقهای به تجدید نظر در افکارشان ندارند. در عوض، حسن این کار، ارتقای تفکر جمعی -که خود فرد نیز جزیی از آن است- و نیز یافتن دوستان جدیدی است که درک و معلوماتشان از پیرامون، گستردهتر از دوستان از دست رفتهی پیشین است. اینگونه انسان به مرحلهای رفیعتر در زندگی صعود میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر