‏نمایش پست‌ها با برچسب انقلاب. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب انقلاب. نمایش همه پست‌ها

سه‌شنبه، آبان ۱۷، ۱۴۰۱

تعریف ائتلاف و اتحاد در امر سیاسی

 در "ائتلاف" گروهها با حفظ پرنسیپ‌ها و شناسنامه‌ی خود، دور یک هدف مشترک حلقه می‌زنند و برای رسیدن به آن هدف استراتژی‌گذاری می‌کنند.

در "اتحاد"، گروه‌های مختلف درون هم، یا درون یک گروه خاص، حل می‌شوند و به یک یکرنگی سیاسی می‌رسند.
 
قصد من اینجا انتقاد از شخص خاصی نیست، بلکه فرمولبندی یک گفتمان ضروری به ساده‌ترین و همه‌فهم‌ترین شکل ممکن است. اینکه اشخاصی بالاخره از خر شیطان "اتحاد" پایین آمدند و به بحث "ائتلاف" می‌پردازند خود جای امیدواری دارد. رسیدن به بستر مشترک، نخست نیازمند نگاه مشترک به مسائل است.

به‌عنوان نمونه‌ای از "اتحاد"، شاید بشود از متحدین در جنگ جهانی دوم یاد کرد. نظریه‌ی این اتحاد در ایتالیا وارد بدنه‌ی سیاسی شد و در آلمان به نقطه‌ی اوج خود رسید و ژاپن را نیز جذب کرد. این اتحاد، به یک ائتلاف متشکل از چند کشور متفاوت در نگرش مثل انگلیس، شوروی، و آمریکا باخت.

در فضای سیاسی ایرانی، رسیدن به اتحاد نه لازم است و نه اساساً شدنی است. ائتلاف اما می‌تواند مورد بحث قرار بگیرد. آنچه ائتلاف را شکل می‌دهد "هدف مشترک" است. بدون هدف مشترک، ائتلاف نیز ناممکن است. در هدف‌گذاری سیاسی، ما یک هدف عمده داریم و چند هدف زیرمجموعه/موازی. اینکه بگوییم "همه برانداز هستیم" برای یک ائتلاف کافی نیست. باید دید آیا اهداف زیرمجموعه/موازی نیز مورد توافق هستند یا خیر.
به‌واقع هدف در ائتلاف، شکل یک پازل است که هر قطعه در جای خود تعیین‌کننده است.

اهداف 100% اساسی اینها هستند:
- براندازی
- حفظ یکپارچگی جغرافیایی (تمامیت ارضی)
آنچه اما باید به این بندها اضافه شود به قرار زیر است:
- حفظ یکپارچگی ملی که با یکپارچگی جغرافیای فرق دارد.
- نوع سیستم جایگزین: متمرکز / مرکزگرا.
- زبان ملی/رسمی (فارسی)

خیلی ساده بگویم: از نظر من، آنها که فقط دو بند اول را مد نظر قرار می‌دهند (براندازی + یکپارچگی جغرافیایی) و به بندهای دیگر بی‌اعتنایی می‌کنند یا به آینده حواله می‌دهند، بی‌شک کلکی توی کارشان است! به اینها باید شک کرد و ازشان فاصله گرفت.

با کسانی که دنبال حکومت غیر متمرکز (فدرال) است، ابداً نمی‌شود به ائتلاف رسید، چون هدف ما با آنان یکی نیست. قبلاً هم اشاره کردم: بدون هدف مشترک، ایجاد گفتمان مشترک و رسیدن به ائتلاف ناممکن است.
آنها که دنبال "چندزبانی" هستند، غیر قابل اعتمادند و با آنها نباید ائتلاف کرد.

ائتلاف علاوه بر "هدف مشترک" نیازمند مقادیری از اعتماد نیز هست. چطور می‌شود به آنکس که زبان تاریخی ما - یعنی زبان فارسی - را به حاشیه می‌راند اعتماد کرد؟ زبان فارسی از ستون‌های انکارناپذیر هویت ماست. آنها که تعریف ما از "ملت ایران" را قبول ندارند، با ما وجه مشترکی ندارند.

واردشدن به یک ائتلاف با کسانی که به "پازل اهداف"ی که در بالا برشمردم بی‌اعتنا هستند می‌تواند نتایجی بس خطرناک برای ما به ارمغان بیاورد! می‌تواند ما را درگیر یک فلاکت فرسایشی جدید کند که دیگر نشود جمعش کرد. روی بنیان‌های فکری/ارزش‌های خود محکم بایستید.

از نظر من، با کسانی که هنوز بر آرمان‌های شورش ننگین 57 اصرار می‌ورزند، مطلقاً نباید سر یک میز نشست. آنها که به دست‌آوردهای ایرانسازان پهلوی آنطور که باید احترام نمی‌گذارند، غیر قابل ائتلافند. نسل 57ی که از عملکرد ایران-ویران-کن خود عمیقاً شرمسار نیست غیر قابل اعتماد است.

آن گروه‌ها و دسته‌جاتی که گوش‌شان را به طنین جاویدشاه جوانان میهن بسته‌اند و آنرا کتمان می‌کنند، غیر قابل ائتلافند. از آنها که "یواشکی" گروه‌های تجزیه‌طلب و افکار ایران‌ستیز آنها را تبلیغ می‌کنند باید فاصله گرفت.

به پرچم‌سازان فیک و آنهایی که پرچم پرافتخار شیروخورشید نشان ما را انکار می‌کنند، باید پشت کرد. پرچم سه رنگ شیروخورشیدنشان ما، بخشی انکارنشدنی از بستر هویتی ما را تشکیل می‌دهد. هر کس می‌خواهد با ما ائتلاف کند، باید زیر این پرچم با افتخار بایستد.



شنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۳

انقلاب نوستالژيک؟!

«ارّابه [ويژه حمل اجساد] به کندی به طرف ميدان انقلاب و به دار روبسپير منتهی می گشت. اسب می لنگيد و... ازدحام تماشاچيان که همه خرّم و خندان بودند حرکت ارابه ها را کندتر می کرد...»
"خدايان تشنه اند"؛ آناتول فرانس، ص 254

مصاحبه‌ی خانم نيلوفر بيضايی با راديو بيست‌وچهارساعته پيرامون تحليل اخيرش "رمز بقای حكومت دينی، رازی نه چندان پنهان" از جهتی بسيار حائز اهميّت است. در اين مصاحبه، بيضايی اذعان می‌دارد که "مشکل ما تاکنون اين بوده که انقلاب را هميشه بر اساسِ توازن قوا تحليل می‌کرده ايم و به مسائل روانی منجر به انقلاب بی‌توجه بوده‌ايم".(نقل به مضمون) او معتقد است: "اگر خمينی که از لحاظ خصلت متعلّق به بخش پدرسالار و ديکتاتور مآب جامعه بود، چنين در بين اقشار جامعه محبوبيّت يافت، نشان‌گر اين واقعيّت است که چنين خصلتی در ميان مردم ريشه‌ای غيرقابل انکار داشت".
نيکوست بابی گشوده شود که در کنار بدست دادن توان نيروهای دخيل در انقلاب و مِيل جهانی به رخ دادن انقلابی بر علیه شاهنشاهی ایران، مسائل روان‌شناختی منجر به این انقلاب فلاکتبار را نيز مورد ارزيابی قرار دهد، چه اگر روانِ جامعه برای دگرگونی‌ای بزرگ به‌نام انقلاب آماده نمی‌بود، آن دگرگونی نيز -بی‌شک- رخ نمی‌داد. به‌باور شما، آيا بی‌علّت بود که نظريه‌ی "بازگشت به خويشتن خويش" يا "ولايت فقيه" چُنين پا گرفت؟ يا مثلآ اگر زمينه‌ی روانی "حجاب" وجود نداشت، آيا زنان و به تبع مردان -به‌راحتی- تن به حجاب اجباری می‌دادند؟ اگر عامل "تنفر" وجود نداشت، آيا مردم همچنان از کنار اعدام‌ها و خونريزی‌های هولناک اوّل انقلاب بی‌تفاوت می‌گذشتند؟ يا عدّه‌ای آن‌طور با شوق -و يا از سرِ فريضه‌ی دينی- در مراسم سنگسار شرکت می‌کردند؟ پاسخ به اين پرسش‌ها معلوم‌مان می‌کند که: انقلاب ايران، انقلابی اسلامی بود و اگر نيروهای لائيک نيز در آن نقش داشتند، به‌واقع عامل نوستالژی و اشتراکات فرهنگی-سنّتی آنان را به اسلاميون پيوند می‌زد.