بعد از مدّتها، امکانی شد که -در چند روز گذشته- چند يادداشت بخوانم. از ميانشان دو-سهتايی دندانگير بود و دو-سهتايی هم البته دلبههمزن! در اصول، توقعی هم نمیشود از محيطی داشت که در آن سگ صاحباش را نمیشناسد (خُب نبايد هم بشناسد!).
در ميان آنچه خواندم، جملهای بود که مثل سيلی -شَتَرَق- خورد توی گوشم:
«من سكوت وبلاگستان را در اين رخداد نمیپسندم. سكوتی كه سبب گستاخی مزيد شاخه وبلاگنويسان مسلمان در جهت استيلا بر اين فضای مجازی خواهد شد.»[+]
تنها کسی میتواند اينطور حرف بزند که 1- مغز توی کلهاش داشته باشد و بهعلاوه 2- دو تا هستهی گنده هم لای پايش! ... چرا دروغ؛ من که از حرفش خوشخوشانم شد!
در چندوچونای حرف گوشزد حرفهايی دارم که امشب مجالاش نيست. حوصله کنم فردا... يا همین روزها چيزکی در اين دفتر قلمی میکنم که بسی لازم است و گفتن دارد.
قرارمان شد پس همين روزها...
۵ نظر:
مجيد جان
مشكل اينجاست كه ظاهرا مقاصد خود را مثل گذشته پنهان نميكنند و وبلاگ نويسان غيرمذهبي هم با اين باور كه آنها كاري از پيش نميبرند سكوت كردهاند.
در این که این به اصطلاح مسلمان نویسان گستاخند و بی مغز و پر خرافه حرفی نیست و مطمئنم اگر عرصه خالی ببینند
اینا را صحنه ترکتزی خویش می کنند و ادعیه نویسی تحت وب هم باب می شود
مجید جان. بعد از مدتها آمدی و کوتاه نوشتی ولی بدان که باید در این باره بنویسی حتا اگر شده برای دوستی فراموش شده مثل من در پایین اروپا!!! قربانت،امیر
گوشزد عزيز!
به نظرم کمی مسئله را شخصی گرفتهای. در يک تحليل جدّی و منصفانه، اشخاص "محور" بحث نيستند بلکه "مثال"هايی هستند برای روشنکردن مغزهی بحث.
آنچه در نوشتهی تو قابل پيگيری است، اشاره به روآمدن و رشد شبکهای افراد مذهبی در فضای وبلاگهای فارسی است که اين حرف درستیست. البته فضای وبلاگشهر، جغرافيایی به اسم ايران نيست که بشود آنرا "قبضه" کرد و چارديواری برايش تراشيد، امّا به هر رو، تحليلگر چشماش همهگاه به دنبال رگههای واقعيتهايی است که در جامعهاش جاریست. در اين مورد نيز تو به درستی رگه را يافته و "گوشزد" کردهای.
روزبه هم مسئله را شخصی گرفتهاست به نظرم. بهتر است عميقتر به موضوع بيانديشيم.
امير عزيز دوستی مثل تو را مگر میشود فراموش کرد؟ هر وقت حوصله داشتی، شمارهات را بفرست تا با هم قراری بگذاريم و گپی بزنيم.
دوستان پاينده باشيد.
سلام مجید جان.
من اصلا" به اون بخش از نگرانی گوشزد که مسلمانان میخواهند وبلاگشهر را قبضه کنند و اینها کار ندارم. شخصا" دوستان خیلی خوبی مابین همین وبلاگنویسان مسلمان دارم که بعضا" خیلی هم خاطرشان را میخواهم. قبضه هم کردند بکنند، نوش جانشان! اما این که کسی مسلمان یا غیر مسلمان بخواهد به این وضوح و بدون کوچکترین خجالتی برای دیگران تعین تکلیف بکند و حد و مرز بگذارد و چه و هر کس پا از آن مرز بیرون بگذارد عاق میشود و مبتذل و جایاش بیرون از دایرهی اعتماد ... این جدا" حالام را بد میکند.
کسی که چیزی بارش باشد محال است خود را صدر مجلس بنشاند.
ارسال یک نظر