شما وقتی میخواهید جنسی را بخرید و پول کافی در جیب دارید، خیلی ساده خریدتان را میکنید. وقتی میخواهید کاری را که مورد علاقهتان است انجام بدهید، مثلاً ورزش، اگر وقت و توان بدنی کافی داشته باشید، انجامش میدهید. اما اگر چنین امکانی نداشته باشید چطور؟ هیچیک از این کارها برایتان ممکن نیست. اینجا ماهیت مسئله یکیست، اما موقعیت و جایگاه شما دوگانه است؛ و همین جایگاه است که تعیین میکند شما قادر به انجام کاری هستید یا نیستید.
ما هنگامی نام یک عمل یا خواسته را "مشکل" میگذاریم ...که نتوانیم از عهدهی انجام آن برآییم یا فکر کنیم که نمیتوانیم. مثلاً پدری که توانایی مالی ندارد فرزندش را در مدرسهای دلخواه ثبتِ نام کند، به ثبت نام به شکل یک مشکل مینگرد. اما اگر توانش را داشت چه؟ آنرا موردی قابل حل میبیند.
کوچک یا بزرگی مشکلات بسته به کوچک یا بزرگی تواناییهای ما است. مشکل هنگامی بزرگ است که ما کوچکتر از آن باشیم. انسان هنگامی که از مشکلاتش بزرگتر شود، اساساً آنها را دیگر "مشکل" نمیبیند.
ما هنگامی نام یک عمل یا خواسته را "مشکل" میگذاریم ...که نتوانیم از عهدهی انجام آن برآییم یا فکر کنیم که نمیتوانیم. مثلاً پدری که توانایی مالی ندارد فرزندش را در مدرسهای دلخواه ثبتِ نام کند، به ثبت نام به شکل یک مشکل مینگرد. اما اگر توانش را داشت چه؟ آنرا موردی قابل حل میبیند.
کوچک یا بزرگی مشکلات بسته به کوچک یا بزرگی تواناییهای ما است. مشکل هنگامی بزرگ است که ما کوچکتر از آن باشیم. انسان هنگامی که از مشکلاتش بزرگتر شود، اساساً آنها را دیگر "مشکل" نمیبیند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر