سه‌شنبه، آذر ۰۷، ۱۴۰۲

اشاره‌ای مختصر به رمان "زمستان 62" نوشته‌ی اسماعیل فصیح


رمان «زمستان 62» نوشته‌ی اسماعیل فصیح رمانی‌ست روایی که توسط اول شخص مفرد روایت می‌شود. راوی داستان جلال آریان مردی‌ست مجرد، بازنشسته و 47 ساله که برای پیداکردن پسر خدمتکارش به اهواز آمده است. او قبلاً نیز سال‌ها در بخش آموزشی در صنعت نفت فعالیت می‌کرده و از اینرو در محل روابط و دوستانی دارد.

راوی تقریباً در تمام صحنه‌ها و مرکز روایت‌ها حضور پررنگ دارد. فصیح در زمستان 62، ما را به درون مناسبات شهری و شهروندی آن دوران می‌برد؛ با تمام نقاط اتکا و ضعف‌هایش.

شخصیت‌های رمان محدود، اما به خوبی پردازش شده‌اند و قطعاً اسماعیل فصیح در شخصیت‌پردازی موفق عمل کرده است.

روایت رمان در پیرامون 2-3 اول جنگ ایران و عراق است و در اساس تم ضد جنگ دارد و دوطرف را مقصر ادامه‌ی این جنگ فرسایشی و بیهوده می‌داند.

تصویری که رمان از مناطق جنگی به‌دست می‌دهد، تصویری‌ست از یک اسارت دائم میان دو اهرم فشار بیرونی؛ شهروندانی گیج از جابجایی قدرت پس از انقلاب اسلامی که در میان بمباران صدام از یک سو و اهرم‌های خردکننده‌ی سیاسی-اجتماعی جمهوری اسلامی گیر افتاده‌اند. این دو عامل شر، یعنی متجاوز جنگی و سرکوب فیزیکی-روانی رژیم توان زندگی را به‌کل از شهروندان سلب کرده است.

در جای‌جای رمان، نویسنده با طنزی تلخ و گزنده، به مغزشویی سیستماتیک رژیم و دستگاه شهیدساز آن اشاره می‌کند؛ سیستمی که فقط در پی محکم‌کردن پایه‌های قدرت خویش است، حالیا به قیمت از بین رفتن جان‌ها و شرایط زندگی شهروندی.

از نکات محوری این رمان می‌توان به مباحثی نظیر نوع‌دوستی، تراژدی شکست در زندگی شخصی و ادغام آن در زندگی اجتماعی، و اسارت در زمان و مکان اشاره است. محکومیت انسان به شکست در حدی کمرنگ و نه در شکل کافکایی آن، در این رمان نیز به چشم می‌خورد. در واقع نویسنده جدال انسان با عامل شر بیرونی را با استادی به تصویر کشیده است، آنهم با استفاده از مکان، روابط اجتماعی و خصوصیت فردی ایرانی. 

در این رمان، سمبلیسم حضور چشمگیری دارد. مثال‌ها در این باره فراوانند: از انتخاب نام‌هایی چون "آل مطرود" گرفته که نشانگر سرنوشت آن شخصیت است، تا "ابوغالب" که نشانی از "تحکم/زورگویی" دارد.

موضوع مهاجرت نیز در این رمان بس پررنگ است، اما نه مهاجرتی خودخواسته، بلکه مهاجرتی از روی اجبار. تصویری که از ایران آن دوران به دست می‌دهد زندانی‌ست که به هر شکل ممکن باید از آن گریخت. به عبارتی، شخصیت‌های داستان – نه همه، اما اکثراً – به سیاقی مهاجرند، یا مهاجرت را تجربه کرده‌اند. تجربه‌ی زندگی در زیر دو آسمان، جبر زندگی‌ست که در این رمان به‌دقت پرداخت شده است.

سبک نوشتاری رمان بی‌شباهت به ادبیات قرن بیستم آمریکا نیست. به نظر می‌آید نویسنده گوشه‌چشمی نیز به قابلیت ترجمه‌پذیری اثرش داشته است.

رمان می‌توانست با پردازش بهتر صحنه‌ها، شاخ‌وبرگ‌دادن بیشتر به رخدادها و اضافه‌کردن چند فلش‌بلک و اوج و فرود بیشتر در روایت‌ها، تصویری همه‌جانبه‌تر به‌دست دهد و به آثار جهانی پهلو بزند که البته چنین نکرده.

در کل، زمستان 62 از دو جهت رمانی ارزشمند است: یکی اینکه از نخستین رمان‌ها در باره‌ی جنگ -و در منطقه‌ی جنگی- است که دیدی فراایدئولوژیک و روشنگر به موضوع دارد، و دوم اینکه از دید مناسبات طبقه‌ی متوسط شهری به موضوع نگریسته است. 

*شناسه: زمستان 62، چاپ اول و بدون سانسور خارج از کشور، سینا مرکز فرهنگ و هنر، آلمان غربی، 1368 


پنجشنبه، اسفند ۱۸، ۱۴۰۱

در روشنفکری (11)


 

هر چقدر هدفگذاری مهم است، فهم این نکته‌ی فلسفی مهمتر است: هدف همیشه دست‌یافتنی نیست! در مسیر رسیدن به هدف، بارها زمین می‌خوریم و باز برمی‌خیزیم... و در همین زمین‌خوردن‌های پیاپی است که ویران می‌شویم...

خواستن همیشه به توانستن ختم نمی‌شود!

Painting by Ornella Imber