اوّل اينکه: من بايد زودتر اين مختصرمعرفی را مینوشتم، چون باران 13 حدوداً دهروزی است که بر روی میز کارم پهن است. حالا چرا به من چپچپ نگاه میکنيد؛ تقصير خودتان است که انقلاب کرديد و اينجانب را گذاشتيد سر کار گِل تحليل!
و امّا اين شماره از نشريه را شايد بشود "جمع اضداد" نام داد. علّت نيز، نشستن کارهای جانمایهدار در کنار آثاری است که ارزش حتا يکبار خواندن هم ندارند. مثلاً من واقعاً ماندهام که بر اساس چه معياری اين شعر در نشريهای به وزن باران چاپ شده؟ يا نوشتهی شهرنوش پارسیپور که قرار است "نقد" نوشتن با دوربين -گفتوگوی پرويز جاهد با ابراهيم گلستان- باشد، امّا میزند به کوچههای خاطره، آن هم از نوع منفی و بسيار شخصی. چند اظهار نظر عجیب هم میکند که با خواندن آن از قلم نويسندهی بهنامی چون او، آدم میماند بخندد یا زار-زار گريه کند! برای نمونه پارسیپور مدعی میشود که «ناصر تقوايی از همينگوی بهتر مینويسد»(ص 101) که برای اين نظر، بايستی به او جايزهی بامزهترین فکاهی سال را پيشکش کرد! داستانهای اين شماره نيز چنگی به دل نمیزنند، مگر ترجمهی مرضيه ستوده از تنفس آرامِ ايوان بانين که از جمله ادبيات کلاسيک روس بايدش شمرد.
امّا کارهای دندانگيری نيز در اين شماره میخوانیم که بر ياد انسان تا دورزمان حک میمانند، مثل: نقش ادبيات فارسی در هندوستان از پاکسيما مجوّزی (که به گمان اين نگارنده، گوشهچشمی به نقش پارسی بر احجار هند علیاصغر حکمت داشته است) و کار یکتای هما ناطق زير عنوان ميرزا رضای شاهشکار که نگاهی نو است به شخصيت و کردهی ميرزا رضا کرمانی. نقد خواندنی بهروز شيدا نیز از قلم نيافتد که اين عبارت پيشانینشاناش است: راه مزار شمشير کجا است؟ .نقش اقليتهای مذهبی در جنبش مشروطيت از ناصرالدين پروين، روشنفکران مشروطيت و خط فارسی بهقلم فروغ حاشابيگی و شرقسازی غربی! که معرفی کتابی است که سعيد مقدم بهدست میدهد، از جمله مطالب تأملبرانگيز و آموزندهی اين شماره هستند. با اين تفاصيل، میبينيم که مطالب مفيد مجله به مطالب کمتر مفيد میچربند.
کار چاپ و نشر نشریهای کارستان چون باران بهراستی که سنگين و طاقتفرساست. از اين بابت بايد به دستاندرکاران آن دستمریزادی جانانه نثار کرد. راز ماندگاری و تداوم آن نيز -که البته واضح است و راز نيست- پشتيبانی مالی من و شماست. هر سفارش خرید باران، افروختن شمعی است در ظلمات... که بیشک بهجای لعنتفرستادن به تاریکی، بهتر است شمعی بیافروزیم.
۲ نظر:
If you like Tracy Chapman, try 'Vaya Con Dios' which is a band from Belgium and also 'M-People' from Britain.
'Vaya Con Dios' Which means 'Go with god' or something like 'Daste hagh be hamrahet' sings in French, spanish and English. They are highly respected in music world.
چند بار خواستم جوابی بنويسم، اما پيامگیر نگذاشت. خلاصه میبخشی.
از سليقهات خوشم آمد. البته اينها را که معرفی کردهای ربطی به تريسی چپمن ندارند. هر کدام در خط متفاوتی هستند.
وایا کون ديوس را از ايران میشناختم. چند تا از ترانههاش حرف ندارد. همان اوايل دههی نود اوج استعدادش بود که ديگر استاپ کرد.
ام. پیپول زياد اصالت موسيقی ندارد. البته صدايش یونیک است. مخصوصاً آن ترانهی چند صدايی "پرفکت دی" اش را خيلی دوست دارم.
ارسال یک نظر