از خیلی از افراد، کتابخانهها و کتابفروشیها سراغاش را گرفته بودم که عایدیاش تنها یک "نه" بود. هفتهی پیش خیلی اتفاقی، در گپوگفتی که با اسدالله علیمحمدی داشتم، از این اثر نام برده شد. اسد گفت همانموقع که کتاب درآمد، نسخهای نیز از طرف دوستی به او هدیه داده شده بود. تعارف کرد که اگر مشتاق خواندناش هستم، آنرا در اختیارم بگذارد؛ بیدرنگ پذیرفتم! دیروز دو-جلد کتاب در صندوقِ پـُستِ خانه انتظارم را میکشید. در صفحهی نخستِ جلد نخست، فرستنده به خط و امضایی، آن را به من هدیه کرده بود؛ با کردهاش غافلگیرم کرد و بیش از آن شاد...
از اسد، از لطفی که دارد، سپاسگزاری میکنم.
*شناسه: ابتهاج، ابوالحسن. خاطرات ابوالحسن ابتهاج (دوجلد). چاپ نخست. لندن: طبع بهوسیلهی نگارنده، 1370.
۷ نظر:
هم بخاطر کتابها و هم بخاطر شکل و قیافه جدید خبرچین تبریک عرض میکنم.
امید دارم که هماره پیروز و سربلند باشید
مجیدجان غافلگیرانه شرمندهام کردی
Dude,
you have to get your English writing corrected. but welcome in English writing bloggers world:)
regards,
سلام آقای زُهَری عزیز؛
انتشارات علمی در تهران هم این دو جلد را تهران چاپ کرده است. به دلیل سانسور دنبال نسخهی لندن آن بودید یا دلیل دیگری داشت؟
همانموقع که کتاب در لندن درآمد، در تهران هم وسیلهی انتشارات علمی چاپ و منشر شد اما طبق معمول با مقادیری تحریف و سانسور. به همین خاطر، من بهدنبال اصل کتاب بودم.
سلام مجيد جان، مي خواستم در مورد پست قبلی بگم که سخن از دل ما مي گويی! ما هيچوقت ياد نگرفتيم حسابها رو از هم جدا نگه داريم، همه چيز رو با هم قاطی مي کنيم، يک زمان يکی برامون قهرمانی ميشه که پرستشش می کنيم و اگر کوچکترين نقدی بهش بشه، انگار کفر گفته شده ، روز بعدش همون آدم رو سنگسار می کنيم! ...مجيد جان، اين کتاب رو که نمي شناسم، ولی می دونم يعنی چی آدم به کتابی که مدتها دنبالش بوده برسه، پس تبريک!:)))
مجید گرامی با سلام. من خاطرات ابتهاج را همان اوایل که منتشر شد به لطف دوستی بدستم رسید و خواندم و چیزی که بیشتر از همه به نظرم آمد این بود که تقریبا برای هر پروژه و موضوعی کارشناس از خارج استخدام می کرد که بیاید و کار ما را راه بیاندازد. خوب، یک قضاوت کلی می شود کرد اما شاید این هم یک اندیشه ای باشد که واقعا این کارشناسان چه تاثیری روی ساختار اقتصادی و مدیریتی داشتند؟ و از طرف دیگر هم پیشرفت جامعه موضوعاتی را بوجود می آورد که در کشور ما سابقه نداشت و باید با کمک کسانی که تجربه و سابقه داشتند حل می شد. ما به یک توازن رسیده بودیم بین این دو موضوع؟ خاطرات ابتهاج اتفاقا این سوال را برای من پر رنگ تر کرد.
پویا
ارسال یک نظر