يادداشت «آقای آشوری! جوانان را از لولوی زبان نترسانيد!» نوشتهی ف.م. سخن در درون خود پيامی دارد که تأمل برمیانگيزد: زبان -در جوهر خود- وسيلهی ارتباطی انسانها است، پس با پيچيدهکردن آن، در اين ارتباط وقفه و سد ايجاد نکنيد. پيام نويسندهی يادداشت، گوياتر از آن است که نيازی به حاشيهنويسی همچون منی داشته باشد. در کنارش، لازم میدانم که موافقت آشکار خود را با اين پيام اعلام نمايم و از ديگرانی نيز که چنين میانديشند همين را بخواهم به دو دليل عمده: ۱- شجاعت در ابراز چنين نظری و ايستادن بر چنين ايستاری ستودنی است و بايستی قدر دانسته شود، پس به عنوان مکمل، ۲- لازم است با حمايت از چنين ديدگاهی، به نشر و بقای آن ياری رسانيم.
هرچند من زير و بم زبان فارسی را به حد کفايت میدانم و میشناسم، ولی ورود به بحثی زبانشناسانه، اهل خبره را میطلبد که من از آنجمله نيستم. در واقع آن نکتهای که منرا به نگاشتن اين يادداشت وا داشت، نگاه متضاد دو نسل به "رسالت زبان" -و بهتبع آن، نقشی که برای آن قائل است- بود که در پيامی ذيل يادداشت مزبور نمود کرده بود. در اين پيام، نويسنده مدعی شده بود که «ادبيات فارسی مرهون دانشمندانی مثل آقای آشوری میباشد» که شخصاً اعتباری برای اين حرف قائل نيستم. واقعيت اين است که پايايی ادبيات فارسی -با در نظرگرفتن مجموع فراز و نشيبهايی که در طی هزارهی عمر خود داشته- مرهون بسياری از عوامل و اشخاص بوده که يکی از آنها میتواند آقای داريوش آشوری باشد. میخواهم بگويم: بردن گسترهی ادب فارسی به زيرمجموعهی يک شخص يا تعدادی از افراد همطبقه که با نام "ادبا" شناخته میشوند، نامی جز فروکاستن آن و نيز ناديدهگرفتن ديگر عوامل کليدی ندارد. ملموسترين مثال در اين باب شايد خدمتی باشد که وبلاگشهر فارسی به گستراندن زبان فارسی کرده است و میکند؛ وبلاگشهری که آقای آشوری و بعضی ديگر از "ادبا"، از همياری در آن گريزاناند.
اگر بپذيريم که هر زبانی در تعامل، اثرگيری و رقابتی تنگاتنگ[1] با ديگر زبانها است، بنابراين گستراندن و به تثبيترساندن آن میتواند يکی از رموز ماندگاریاش شمارده شود. درست اينجاست که در کنار پالايش و پيراستن زبان (يعنی "کيفيت" که مد نظر آقای آشوری و ديگر زبانشناسان است)، "کميت" نيز به شرطهای بالندگی آن اضافه میشود. اگر امروز بهتقريب، بيش از هفتاد درصد توليد زبان فارسی مختص به وبلاگهاست و اين مثلاً باعث شده که تعداد وبلاگهای فارسی را به مرز صدهزار و چهارمين رتبه در جهان برساند، پس با يک حساب سرانگشتی میتوانيم گفت که سه سال پيش، حجم توليد زبان فارسی لااقل فاقد اين هفتاد درصد بوده است. اگر همين هفتاد درصد امروزه ماکروسافت[2] را وادار کرده که زبان فارسی را نيز بهحساب آورد و از آن پشتيبانی کند و فارسی نيز به خانوادهی زبانهای تکنولوژی -يا بينالمللی- راه يابد، اين بزرگترين پيروزی برای اين زبان تلقی تواند شد. مراد اين است که مرهون دانستن زبان فارسی به کار زبانشناسی چند کارشناس، خود خطايی کارشناسانه است! پس، اين درست نيست که ادبا با تحقير ضمنی اين موج خودجوش، و "کژ و مژ" خواندن اين تلاش مثبت، باعث سرخوردگی نويسندگان و نيز انحراف افکار عمومی -از آنچه که بهراستی سبب اصلی گسترش زبان فارسی بوده است- شوند. در نتيجه، گسترش و پايايی زبان فارسی، به کارکرد شخص يا انجمنی ويژه وابسته نيست و در اين امر، بسياری از عوامل دخيلاند که همه در کنار هم معنا میيابند.
توضيحات:
1- تاريخاً ثابت گشته که پيشروی يک زبان به پسروی ديگری میانجامد. در بسياری از کشورها، يک زبان محلی ديگر زبانها را بلعيده است، مثل انگليس يا فرانسه. امروز نيز زبان انگليسی، نَفـَس بسياری از زبانها را گرفته است. به همين خاطر، گسترشدادن زبان در عرصهی جهانی (که "کميت" به حساب میآيد) در کنار پيراستن و گسترش درونی آن (واژهسازی، يکدستسازی، اصلاح دستوری و ... که "کيفيت" است) نقش بهسزايی را در زندهنگهداشتن آن ايفا میکند.
2- ماکروسافت -بر اساس سياست و خط مشیيی ناگفته- در تمام اين سالها سعی میکرد که زبان فارسی را ناديده بگيرد، امّا مثلاً، از دوگونه خط آذری حمايت میکرد!
پینوشت:
1- از لحاظ کيفی نيز وبلاگها نقش بهسزايی در رواج و جاانداختن فرم نوشتاری (ويرايشی) داشتهاند. گزافه نيست اگر گفته شود: کل مقالات و کتابهای چاپی که در بارهی آيين نگارش و فاصلهگذاری در همهی اين سالها منتشر شدهاند، با مطالب وبلاگی اخير در همين باره، از بابت تأثيرگذاری بر نويسندگان جوان برابری نتوانند کرد. هرچند که اين آيين از همان بستر روييده و بسياری از همان پيشنهادات را بهکار گرفته است، ولی در کل پديدآمدن يک استاندارد قابل قبول طوری که هماکنون مشاهده میکنيم، و رواج گستردهی آن که قريببهاتفاق وبنگاران جدّی را تابع خود کرده است، مرهون تلاش و همياری خودجوش خود وبلاگنويسان بوده است. برای نمونه: [+] [+]
۱۲ نظر:
man ham ba aghaye f m sokhan movafegham
آقای زهری عزیز. از اینکه دارید به یک همچین بحث مهمی می پردازید واقعا متشکرم. دیدن نظرات افرادی مثل شما و سخن باعث می شود افرادی مثل من که «کژ و مژ» می نویسند با یک امید بیشتری بنویسند و البته درصدد راست و ماست کردن نوشته هایشان برآیند
سلام مجید عزیز
انتخاب شعرت حرف ندارد.
واقعا زیبا بود.
خسته نباشی
سلام آقای زهری،
هیچوقت با قشر «ادبا» آبم توی یک جوب ( = جوی) نرفته. افکارشان بوی نا میده. نمیتونن خودشان با دنیای جوان سازگار بشن، اونوقت با درست کردن اخلاقیات نوشتن دنیای جوان را میخوان با خودشان سازگار کنن!!
آیا آقای دکتر آشوری هنوز نفهیدن که برای رابطه برقرار کردن با نسل جوان باید زبانشان را فهمید و به همان زبان صحبت کرد؟
majid jaan
Agar mishavad lotfan petition raa ham dar jaahaayeh digar tabligh konid:
http://www.petitiononline.com/EU_UAE/petition.html
سلام.
این مقاله رو برای گویا نیوز بفرستید.
ساده نویسی و ساده گویی هنر است به باورم -انگونه نوشتن و گفتن که همه اهل مجلس لپ مطلب را ببوسند و خسته نگردند و به مترجم هم نیاز نداشته باشند -مطلب اقای عاشوری را خواندم چند خطی و به واسطه پرهیز ایشان از ساده نویسی نیمه کاره رها کردم,سپاس ازف- م-سخن -و سپاس از شما جناب زهری .
زیبا بود. پاینده باشید. مشتری وبلاگتان هستم
raasti agar mishavad darbaareyeh majaleyeh shahrvand beh man yek tozihi az tarigh raayaanemh benevisid. Begomaanam in majaleh dar dast yek mosht anirani ast va vatandoostaan nabaayaest baa inhaa hamkaari konand?
آقای بابايادگار!
لطفاْ اگر نظری داريد که مربوط به اين يادداشت نيست، با ايميل به بگوييد.
Dear M. Zohari,
I personally used Farsi keyboard under window 2000 server edition in 2000. The support for Persian keybaord in Microsoft OS products started with the integration of Unicode into their OS products. At the time, Unicode Contortium had already devloped the standard for supporting global languages.
Before Unicode integration into MS products, the support of non-Latin languages were based on techniques called code pages. For better or worse, the Iranian code pages were never integrated by Microsoft into their products and as a result one had to download specific fonts to view content based on the specific Iranian code pages.
Persian weblogs were non existent up to mid 2001. In my opinion, it was the integration of Unicode with MS products that allowed the technical basis for perisan blog phenomena.
خسته نباشی! چه فرقی می کند که مسکوب از چه گرایشی برخوردار بود؟ آیا مهم کار او نبود؟
پایدار باشی
ارسال یک نظر