تاکنون از زوايای گوناگونی به رخدادِ "مارمولک" پرداخته شده است، گفتم شايد بد نباشد جلوهای ديگر از اين رخداد را به نظاره بنشينيم:
میگويند در جهان سرمايهداری، نقشِ هاليوود، هموارکردن جادّهیِ آينده است. يعنی مثلاً با توليد سلسله فيلمهای "رهايیبخشِ رمبو" و مشابهاش در دههی هشتاد و نود، ذهنيّت کودک غربی را برای آينده چنان شکل میدهند که حملهی آمريکا به افغانستان، عراق و ... را به زمانش پذيرا باشد. امروز نيز بازار بازیهای کامپيوتریای داغ است که جنگوگريز سربازان آمريکايی و "اشرار" در خيابانهای خاورميانه را نمايش می دهد!
در ايران با دوگونه تحوّل مواجهيم: تحوّل پشت درهای بسته و حکومتی و تحوّلی که مردم بانی آنند. آنچه که پشت درهای بسته است، البته، بیتأثير از جوّ و سياست جهانی و فشارهای مردمی نيست، امّا بر محور و به تصميم دست اندرکاران نظام بهوقوع میپيوندد. برای مثال، ما سيرِ تحوّلِ منجر به دوّم خرداد را شاهد بوديم که متأثر از "جنبش" دوّم خرداد، جنبش دانشجويی، "جبههی حکومتی دوّم خرداد" و هم ديگر نيروهايی بود که در آن نقش داشتند. با اين وجود، درمقابلِ هم قراردادن حجتالاسلام خاتمی با سه حريف "تابلو"ی دست راستی و بازتاب محبوبيّت متعاقباش برای آقای خاتمی مقطعی نبود که مردم در آن دست داشته باشند. اينک ما شاهد توليد نوعی از فيلم هستيم که مستقيماً دست بر چشم اسفنديار نظام حاکم میگذارد و آشکارا چالش خواستهای قديمی و ملّی با اقتدار نظام را به ميان میکشد. به آغاز، نيز میبينيم که با "ممنوعيّتی نمادين"، مارمولک را به دهانها میاندازند و همهکس را تشنه و شيفتهی ديدنش. با درنظر گرفتن اين واقعيّت که اجازهی توليد، توليد، پخش و آن ممنوعيّت نمادين جملگی در حوزهی قدرت نظام و در يَد اجرايی ارگانی حکومتی بوده است، آيا نبايد برآوردمان اين باشد که بهزودی شاهد تحوّلی از درون و ظهور پديدهی "آخوند مکلاّ" بر جای معمم خواهيم بود؟
اينکه چه فشارها از چه ناحيهای (هايی) رژيم تحوّلناپذير جمهوری اسلامی را به تندادن به چنين تحوّلی واداشته خود به خوبی میدانيد و نياز به بازگويی ندارد. به هرروی، سيستمی پويا و ماندگار است که به اصل "سازگاری" وفادار باشد.